صباصبا، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 9 روز سن داره

شکست سکوت

صبا کاشت حلزون شنوایی شده و حالا شنواست.

امیرحسین هدیه ناب خدا

صبا یه داداش مهربون و با هوش و هنر مند هم داره به اسم امیر حسین اون الان دوازده سالشه امسال مدرسه تیز هوشان قبول شده . در ضمن خیلی قشنگ سنتور میزنه و عاشق  فوتباله ...اون خیلی تو تمرینای گفتار درمانی صبا من وکمک میکنه –دوستت دارم پسر گلم
31 شهريور 1390

نماز شکر

             دخترم  بهار زندگیم با امدنت رنگ عشق به زندگیم بخشیدی وفروغ امید را در کورسوی روز مرگی  نفسهایم افروختی .سجده بر استان افریننده ات برای من نه هر روز به عدد نماز وصل بلکه به عدد تمام نماز افلاکیان واجب است ...
31 شهريور 1390

شروع با نام خدا

صبا کوچولوی من الان هجده ماهشه .در هشت ماهگی فهمیدیم متاسفانه ناشنواست.اون در نه ماهگی عمل کاشت حلزون شده .الان دیگه شنوایی داره.این وبلاگو درست کردم تا بگم چقدر دوسش دارم .وبه خاطر نجاتش از خدا ممنونم....در ضمن مطالب صفحه قبل که قبل از تاریخ امروزه از وبلگ قبلیم انتقال دادم
27 شهريور 1390

عمل دخترم چه بوده؟

کاشت حلزون چیست؟ حلزون کاشته شده(کوکلئا) یک وسیله الکتریکی ساده یا پیچیده است که در شخص با کم شنوایی عمیق یا شدیدبه جمع آوری صداها کمک می کند. این وسیله شامل یک بخش خارجی است که پشت گوش قرار می گیرد و یک بخش دوم که با جراحی زیر پوست قرار داده می شود. کاشت حلزون شامل بخش های زیر است: · یک میکروفون که صداها را از محیط جمع می کند. · یک پردازنده گفتار صداهایی را که میکروفون از محیط گرفته است انتخاب و سازماندهی می کند. · یک انتقال دهنده که سیگنال ها را از پردازنده گفتار می گیرد و آنها را به ایمپالسهای الکتریکی تبدیل می کند. · مجموعه الکترود ها که ایمپالس را از انتقال دهنده می گیرند و آنها را به مناطق مختلف...
27 شهريور 1390

دردشقایق

    شقایق گفت :با خنده نه بیمارم، نه تبدارم اگر سرخم چنان آتش حدیث دیگری دارم گلی بودم به صحرایی نه با این رنگ و زیبایی نبودم آن زمان هرگز نشان عشق و شیدایی یکی از روزهایی که زمین تبدار و سوزان بود و صحرا در عطش می سوخت تمام غنچه ها تشنه ومن بی تاب و خشکیده تنم در آتشی می سوخت ز ره آمد یکی خسته به پایش خار بنشسته و عشق از چهره اش پیدای پیدا بود ز آنچه زیر لب می گفت شنیدم سخت شیدا بود نمی دانم چه بیماری به جان دلبرش افتاده بود- اما - طبیبان گفته بودندش اگر یک شاخه گل آرد ازآن نوعی که من بودم بگیرند ریشه...
27 شهريور 1390

<no title>

ماه من! غصه اگر هست، بگو تا باشد! معنی خوشبختی، بودن اندوه است ...! این همه غصه و غم، این همه شادی و شور چه بخواهی و چه نه! میوه یک باغند همه را با هم و با عشق بچین ... ولی از یاد مبر؛ پشت هر کوه بلند، سبزه زاری است پر از یاد خدا و در آن باز کسی می خواند؛ که خدا هست، خدا هست و چرا غصه؟! چرا؟!؟ ...
27 شهريور 1390

روزهای من

روزهای پر مشغله ای دارم .صبا الان هفده ماهه شده.هر روز تمرینهای زیادی رو که مربی گفتار درمانی صبا بهم میده رو با صبا تمرین میکنم تکرار وتکرار .یه وقتهایی خیلی دلم میسوز ه اون اللن وقت بازی و شیطنت شه اما مجبوره مثل ادم بزرگا بشینه و اموزش ببینه خدا رو شکر راضیم الان حدود 25تا کلمه میگه مخصوصا مامان گفتنش که خستگیمو دراورد.ولی بعضی وقتها جملات هم اوارو اشتباه میکنه مثل ورزش و بالش یا وقتی میگم  بگو صبا من و میبوسه یا مثلا گریه و گردو رو اشتباه میکنه .نمیدونم خدایا یعنی این اشتباهات اصلاح شدنییه .اگه اینجوری باشه بعدها خیلی درک جملات براش سخت میشه
27 شهريور 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به شکست سکوت می باشد